شاعر : قاسم رسا نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل
ازشـبـسـتان ولایـت قـمـرى پـیـدا شد ازگـلـستـان هـدایـت ثـمـرى پـیـداشد بحر موّاج كرم آمده در جوش وخروش كه زدریـاى عـنایـت گهـرى پـیداشد
شب میلاد جواد است،نـدا زد جبریل كز پـى شام مـبـارك سحـرى پـیدا شد
ازافـق ماه درخـشان رجب داد نـویـد كه زخـورشید ولایـت قـمرى پیداشد
میرسد نكهت ریحانبهشتى به مشام كه ز«ریحانه» رضا را پسرى پیدا شد
سـالها بود پـدرچـشم به راه پـسـرى كه پـسـر آمد ونـوربـصـرى پیدا شد
نام نـیـكـوش محمّد،لقب اوست جـواد در صـفـات مـلـكـوتى بـشرى پیدا شد
دادخـواهـان جـهـان را زپى دادرسى خــســرودادرسِ دادگــرى پــیـدا شـد مظهر زُهد وفضیلت،كه بدان گوهر پاك عـلـم نـازد كه مراتـاج سرى پیدا شد مجلسآراسته مأمون زبزرگان ورجال كه زدركودك صاحب نظرى پیدا شد
پاسخ مجـلسیان دادبه هـرگونه سؤال كزهمه برتر وشـایـستهترى پیدا شد
سپـر انـداخـته روباه صفت مـدّعـیـان زان كه در بیشهدینشیرنرى پیدا شد اىكه دروادى حیرت شدهاى سرگردان غـم مخورقـافـله را راهـبرى پیداشد خرّم آنگل كه زهرسوبهتماشاىرخش صد چومن بلبلخونینجگرى پیداشد
چوبـدو رایـحـۀ جـدگـرامـیـشرسید دردل ازشوق وصالش شررى پیداشد چون به بغداد دو سرچشمه رسیدند بههم خاك را لطف وصفاى دگرى پیداشد
اى «رسا» شادى میـلادهمایون جواد طبع مـوجـى زد وزیـبا اثرى پیداشد